آخه نور خونم کم شده
میخوام بیاد منو ببره با خودش

ببره تا شهر آسمونی
همونی که همیشه بود

اون بالا ها
بعد ما پیدا شدیم
توی شهر گشتیمو گشتیم
تا نوبتمون شه
که یهو بیایم پایین
قبل از اون اما ولی
گاهی شبها
می آمدیم پایین
بدون اجازه خدا
شیطونی می کردیم آخه ما
می آومدیم پایین تا روی ابرا
گاهیم پایین ترا
تا توی خونه
تو اتاقا
سری می زدیم به مامان بابا
میرفتیم تو خوابشون
باهاشون حرف می زدیم
که داریم میایم مامان
که داریم میایم بابا
نکنه دعوا کنین
بلوا کنین
سرمون جیغ بزنین
داد بکشین
نکنه مارو نخواین
آخه ما غیر شماکارنداریم
بار نداریم
هیچکی کمک کار نداریم
ای بابا کجا بودیم
باز دور شدم از اصل کلام
رشته رفت از دست و پام
داشتم از نور براتون حرف میزدم
اون یکی نور کبود
همونه آره خودش بود
همون نوری که ازاون روزاول بود
ولی ماها نبودیم
همونی که توی خواب ما رو ربود
همونی که رفت تا اعماق وجود
همونی که رفت تو تاروپود
همون نوری که همیشه اینجا بود
ولی مال اینجا نبود
کی میشه باز بیاد فرود
توی این جسم کبود
دست روح منو باز بگیره زود
بریم بالا مثل دود
نه انگار" سعید"ی بود